شناخت تلویزیون، به عنوان پر مخاطب ترین رسانه گروهی، در عصر حاضر

 تلویزیون را بهتر بشناسیم

امیر عرفانیان عبادی

 

قرن بیستم ، قرن اختراع پدیده های شگفت انگیز بشر بود و بدون شک یکی از شگفت انگیزترین پدیده های این عصر ، صنعت سینما و بدنبال آن تلویزیون بود . پرده سینما به تصاویر جان بخشید و تلویزیون این تصاویر متحرک را به عمق اجتماع و کانونهای خانوادگی انتقال داد . جاذبه و گیرایی تلویزیون آنچنان بود که جعبه اسرار آمیز و جادوئی لقبش دادند و با گذشت زمان این جعبه جادویی همه مرزها را پشت سر نهاد و سراسر جهان را تسخیر کرد به گونه ای که امروز در اقصی نقاط عالم کمتر جایی را می توان یافت که مردم از چشم دوختن به صفحه شیشه ای تلویزیون لذت نبرند و ساعاتی از زندگی خود را با دیدن برناهه های آن سپری نکنند .

تلویزیون اکنون واژه ای ضروری و با اهمیت در واژه نامه این قرن به شمار می آید و بخش عمده ای از زندگی روزمره ما را به خود اختصاص می دهد . «‌دیشب تلویزیون نگاه کردی ؟» ، « امشب بیا تا با هم فیلم ... را تماشا کنیم » و ... این روزها چنین گفتاری را از زبان مردم در هر سن و از هر قشری می شنویم .

در میان کالاهای مصرفی ، تلویزیون موقعیت ممتازی دارد . در کشورهای صنعتی تقریباٌ در کمتر خانه ای است که جایی نداشته باشد و همانطور که آمارها نشان می دهد ، تلویزیون بر خلاف اتومبیل که در آغاز در میان تمامی اقشار مرفه رواج پیدا کرد و بعد قشرهای کم درآمدتر بدان دسترسی پیدا کردند ، از همان آغاز در میان تمامی قشرها تقریباٌ بطور همزمان رواج یافت .

بر اساس یک نظر سنجی که در تیرماه سال 1376 در شهر مشهد انجام شد ، 95% مردم ابراز داشتند که بیننده تلویزیون هستند . و 41 تا 51 درصد آنان فاصله زمانی بین ساعات 20:30 تا 23:30 را مناسب ترین زمان برای تماشای تلویزیون دانسته اند . شاید به همین خاطر است که سیاستگذاران پخش برنامه های تلویزیونی معمولاٌ پربیننده ترین و جذاب ترین برنامه های خود را در محدوده همین ساعت ها ارائه می کنند 

 

ویژگی های تلویزیون

تلویزیون دارای خصوصیاتی است که آنرا از سایر رسانه ها و روشهای ارتباطی متمایز می کند :

1)تلویزیون همزمان دو حس بینایی و شنوایی را متأثر می کند و همین ویژگی آنرا در جایگاهی برتر از رادیو قرار می دهد .

2)تلویزیون قادر است اخبار مهم را با سرعت نور به اطلاع بینندگان برساند .

3)یک برنامه تلویزیونی برای رسیدن به نظر مخاطب خود ، نیازی به واسطه ندارد .

4)تلویزیون قادر است همزمان تعداد کثیری بیننده را زیر پوشش قرار دهد .

5)تلویزیون به علت ارتباط مستقیم و فوری با بیننده و نشان دادن رویدادها به هنگام وقوع ، رسانه ای بی رقیب است .

همه این برتری ها نمایانگر این نکته است که تلویزیون نه تنها یک وسیله خبری و اطلاعاتی ، بلکه رسانه ای است که تمام ویژگی های سایر رسانه ها را گرد آورده و آنها را تلفیق و دگرگون کرده است 

 

تاریخچه رشد تلویزیون

تاریخ تلویزیون در کشورهای سرمایه داری را می توان به سه دوره عمده تقسیم کرد :

1)  دوره ابتدایی یا آغازی ( دهه 1930) .

2)  دوره رشد ( سالهای نیمه دوم دهه 1940 و تمام دهه 1950 ) .

3)  دوره توسعه بیش از اندازه یا انفجاری ( دهه های 1960 و 1970 ) .

نگاهی به آمارها ، نشان می دهد که در اواسط دهه 60 میلادی ، کشورهای در حال رشد ، بیش از ده میلیون دستگاه تلویزیون را دارا بوده اند و تا به امروز به سرعت بر این تعداد افزوده شده است . در سال 1980 ، مردم در سراسر جهان جدود 500 میلیون دستگاه تلویزیون را در اختیار داشته اند . در کشور ما نیز امروز حدود 90% مردم از برنامه های تلویزیونی استفاده می کنند .

اما در کشور ایران ، مجلس شورای ملی در سال 1337 ( تیرماه ) طی مصوبه ای به دولت اجازه داد که یکدستگاه فرستنده تلویزیون و کلیه لوازم آنرا به تشخیص وزارت پست و تلگراف و تلفن خریداری کند . نخستین فرستنده تلویزیونی در ایران در ساعت پنج بعد از ظهر جمعه یازدهم مهرماه سال 1337 آغاز به کار کرد و هر روز از ساعت 6 تا 10 شب برنامه های خود را پخش می کرد .

تلویزیون ایران تا پنج سال از مالیات معاف بود و به صورت مؤسسه ای خصوصی اداره می شد و منبع درآمد و هزینه ای آن از طریق پخش آگهی و تبلیغ تجاری تأمین می شد . در پایان پنج سال نیز به صورت شرکت سهامی درآمد .

پس از یک سال مدت پخش برنامه ها یک ساعت افزایش یافت ( از ساعت 18 تا 23 ) . این شرکت در سال 1340 تلویزیون آبادان و سپس فرستنده تقویتی اهواز را نیز به کار انداخت . در سال 1345 طرح پیشنهادی یک شرکت فرانسوی توسط دولت ایران تصویب و سپس مراکز تلویزیونی در تهران ، آبادان ، اهواز ، رشت و دزفول راه اندازی شد .

اولین پخش برنامه های تلویزیون ملی ایران در چهارم آبان ماه 1345 اتفاق افتاد و مراسم گشایش رسمی آن در 29 اسفند همان سال برگزار گردید . بدین ترتیب از ابتدای سال 1346 ، تلویزیون ملی ایران کار خود را با روزی 3 ساعت پخش آغاز کرد .

در اساسنامه سازمان ، هدف و مأموریت های آن ، چنین توضیح داده شده بود : « هدف سازمان تلویزیون ملی ایران عبارت است از بالا بردن سطح فکری و دانش عمومی و پرورش ذوق هنری ، رشد سیاسی و معرفی آداب و رسوم و تمدن و فرهنگ ملی و فراهم آوردن زمینه های ذهنی برای تسریع و توجیه پیشرفت های اجتماعی و اقتصادی کشور ، ایجاد سرگرمی و تفریحات سالم »‌ 

سپس در سالهای بعد ، مراکز تلویزیونی در استان های کشور یکی پس از دیگری افتتاح شد .

در سال 1357 و در زمان پیروزی انقلاب اسلامی ، تلویزیون ایران دارای دو شبکه بود که در طی سالهای پس از پیروزی انقلاب بر ساعات پخش و نیز تعداد شبکه ها روز به روز اضافه شد تا اینکه در حال حاضر ، تلویزیون ( سیمای جمهوری اسلامی ایران ) -  به صورت شبکه های سراسری ، استانی و برون مرزی -  نردیک به 40 شبکه جدای از هم راه اندازی کرده که در حال برنامه سازی و پخش برای مخاطبان خود هستند .

 

کارکردهای تلویزیون

تلویزیون به عنوان وسیله ای برای شکل دادن به افکار عمومی با زیر پوشش قرار دادن معضلات اجتماعی و مسائل مربوط به سیاست داخلی و خارجی و همچنین با عرضه برنامه های تفریحی و نمایشی اش ، نقش خود را نمایان می سازد . بدون توجه به تنوع برنامه هایی که از تلویزیون پخش می شود -  بولتن خبری ، موسیقی ، یک مسابفه ، نمایش یک فیلم یا سریال و غیره -  این وسیله ارتباطی در هر حال ملزم به ارائه یک پیام ایدئولوژیک است .

تعدد و گوناگونی اشکال ، روشها و فنونی که به وسیله برنامه سازان به کار گرفته می شوند ، در واقع بیانگر مجموعه ای از اصول و گرایش های ایدئولوژیک تلویزیون غرب و یا به سخن دیگر مبین آن وظایف اصلی است که در زمینه ایدئولوژیکی از سوی طبقه حاکم برای تلویزیون تعیین می شود .

نفوذ و جاذبه تلویزیون در دنیای کنونی امری بدیهی است و نقش آن در آموزش ، هدایت ، جهت دهی و قالب سازی افکار عمومی جامعه انکار ناپذیر است . به همین دلیل تلویزیون به عنوان یکی از ابزارهای اصلی نفوذ در افکار عمومی مورد استفاده قرار گرفته و توسط دولت ها یا بخش خصوصی در جهت اهداف مورد نظر به کار برده می شود . کشورهای قدرتمند با تکیه بر امکانات قوی ارتباطی و ماهواره ای در صددند تا سراسر جهان را به عرصه تاخت و تاز امواج تصویری خود تبدیل کرده و بطور یکجانبه و یکسویه ، افکار جهانیان را در جهت اهداف و امیال خود سوق دهند . در این شرایط کشورهایی که به حفظ فرهنگ ملی خود و سلامت فکری افرادشان می اندیشند ، وظیفه ای سخت و دشوار در پیش رو دارند .

این خواست طبیعی مردم است که تلویزیون را به عنوان آئینه زندگی حقیقی ، منبع آخرین اطلاعات عینی و واقعی آورنده فرهنگ و هنر به آستانه خانه ها و یاری که می توان با او به رایزنی نشست ، مطمع نظر قرار دهند و به آن به منزله یک دوست بنگرند . لکن سیاست بازان و ایدئولوژیهای غربی به تلویزیون نه تنها به عنوان وسیله ای مهم در شکل دادن به افکار عمومی مردم کشورشان ، بلکه به مثابه مؤثرترین رسانه برای تبلیغ سیاست برون مرزی خود می نگرند .

تلویزیون از یک سو می تواند موجب سطحی بار آمدن ، انفعالی شدن و تخریب فرهنگ و  اخلاق باشد و از سوی دیگر وسیله گسترش دید و ذهن ، گشایش مرزهای وجود بر جهان هستی ، دستیابی مستقیم به آثار و افراد  برقراری ارتباط انسانی به مقیاس جهانی و ... است .

تلویزیون از لحاظ تأثیر گذاری روانی بسیار پر قدرت است . تخیل در یک فیلم ، افعالی را در دل زندگی روزانه به وجود می آورد که گاه بیش از خود فیلم به درازا می کشد .

آبراهام مول ، جامعه شناس فرانسوی معتقد است که در جامعه غرب ، دانش و آگاهی مردم بیشتر توسط رسانه های جمعی شکل می گیرد تا از طریق نظام آموزشی . او چنین فرهنگی را که در هرج و مرج و بی نظمی کسب می شود ، « فرهنگ موزائیکی » می نامند .

مارکوزه ، جامعه شناس با انتقاد خود از تلویزیون ، آنرا به عنوان یک کالای مصرفی در نظر نمی گیرد ، بلکه آنرا به عنوان وسیله ای برای شرطی کردن افراد جامعه و جذب آنها در جامعه مصرفی نقش مهمی قائل است . چون تلویزیون از این نظر با یخچال فرق می کند و وسیله کسب فرهنگ و اطلاعات است . حتی تلویزیون صرف نظر از نقشی که در تبلیغات آشکار دارد ، می تواند به صورت وسیله عادت دادن مردم به تمدنی تلقی شود که آنرا به طور دائمی به نمایش می گذارد و این توهم را به تماشاگر می دهد که او هم به مانند سایرین در این نظام مشارکت دارد ، به عنوان مثال به گفته ادورنو ، هر تلویزیونی هنری است عامیانه که مخاطب آن توده عوام است وبا ارائه آنچه مردم به آن عادت دارند ، باعث می شود تا خواهی نخواهی هر نوع تردید در باره عادات و هنجارهای مرسوم به طرز نا آگاه از بین برود .

بدیهی است که چنین تحولی در رابطه با مواجهه تماشاگران با تلویزیون و با گسترش و اشاعه خود در جامعه ، باعث ایجاد تحول فکری در تهیه کنندگان و برنامه سازان می شود . این گروه اینک کم و بیش متوجه می شوند که مردم همراه با پیدایی دید انتقادی در جامعه ، از آن انتظار کارهای پخته تری دارند و چنانچه بخواهند تماشاگران خود را حفظ کنند ، نمی توانند تا ابد همان افکار کلیشه ای را به خورد مردم بدهند . سالها به برنامه سازان توصیه شده بود از مخالفت با عادات و رسوم جاری جامعه پرهیز کنند ولی ظاهراٌ این فکر دیگر خریداری ندارد ، زیرا آنها به تجربه دریافته اند که برای جلب توجه مردم نسبت به برنامه ها باید دائماٌ در جستجوی حوادث غیر عادی و جنجال آفرین شد .

در دهة1960 جامعه شناسان غرب متوجه شدند که بر خلاف آنجه قبلاٌ تصور می شد ، تلویزیون هم می تواند همرنگ گرایی و دنباله روی را اشاعه دهد و هم ناهمرنگ گرایی و عدم پیروی از جمع را . از این جهت ، تلویزیون اساساٌ بازتابی از جو فکری جامعه ، وقتی جامعه گرایش به حفظ وضع موجود را دارد ، تلویزیون هم به حفظ وضع موجود کمک می کند ، ولی وقتی که از پیشرفت سرخورده شد و تمدن وارد مرحله بحران گردید ، تلویزیون هم آنرا دامن می زند .

تلویزیون با نمایش امور عادی ، جاری و مرسوم و بهنجار قادر نیست توجه عامه را به خود جلب کند ، بلکه به عکس با نشان دادن چیزهای غیر عادی ، استثنائی و فاجعه آمیز است که نظرها به سوی آن جلب می شود .

آز آنجا که تلویزیون یک رسانه نمایشی است ، زمانی می تواند ما را به خود جلب کند که با ما رابطه برقرار کند ، این رابطه به دو صورت برقرار می شود :

1-خودمان را در نمایش ببینیم ، یعنی خودمان را با شخصیتی از این نمایش هم هویت کنیم .

2-تمایلات و خواسته های قبلی که در ما وجود دارد ولی نمی خواهیم آنرا قبول کنیم ، به صورتی کم و بیش ناآگاهانه به نمایش نسبت دهیم و یا در آن « فرافکنی » کنیم . به عبارت دیگر با فرافکنی ، هوسها و تمنیات خود را در پرسوناژهای خیالی یا قهرمانان نمایشی ارضاء کنیم .

اولین بار ارسطو بود که علت استقبال مردم از نمایش تراژدی های یونان باستان را همین فرافکنی دانست .

پیشرفت سریع علمی و تکنولوژیک در کشورهای سرمایه داری توسعه یافته در سالهای اخیر ، موجد پدیده هایی دال بر افت فزاینده فرهنگ بوده است . کلیشه های پیش پا افتاده فرهنگ های مادی و معنوی در همه اشکال و مظاهرشان به القای مستمر و ماهرانه در اذهان مردم مشغولند . این القاء به مثابه بخش عمده ای از مدیریت ایدئولوژیک بر توده هاست . دکترین فرهنگ عامه در جامعه بورژوا ، شخصیت آدمی را به انحطاط می کشاند و انسان را تا سطح یک عروسک تنزل می دهد . یک آدم ماشینی (روبوت) که حتی بر این امر که زندگی اش فاقد معنا  و تهی از هرگونه محتوای خلاق است ، آگاهی ندارد .

فرهنگ عامه تصویر یک فرد بدوی را که کورکورانه از معیارها و ارزشهای جامعه بورژوازی پیروی می کند ، آفریده است . روحیه رقابت و چشم و همچشمی ، تمکین از مقامها و فرو نشاندن هر بارقه ای از آزاد اندیشی ، اینها هستند آن کیفیت هایی که فرهنگ عامه برای ترویج در میان توده ها طرح ریزی می کند .

 

نظرات مارشال مک لوهان

مارشال مک لوهان در دهه 1960 از تلویزیون به عنوان رسانه ای هوشمند یاد می کند . او تلویزیون را پرستش گاه و امواج آنرا بشارت الکترونیک نام می نهد . او از آگاهی ژرف و تازه خبر می دهد و این رسانة تازه را مروج آن می خواند . به تصور او ، رسانه تازه ، همه این شئون را به نظم و ایمان تبدیل می کند .

او با این دیدگاه افراطی ، مدعی است که شیوه ارتباط یا روش انتقال معلومات و ا نتشار پیام ، نه تنها در رفتار و تصورات انسان مؤثر است ، بلکه در سیستم اعصاب و ادراکات حسی او نیز نقش تعیین کننده ای دارد . او پا را از این حد فراتر می گذارد ، تا آنجا که می گوید : « وسایل ارتباط جمعی که عامل انتقال فرهنگ است ، تأثیری شگرف بر خود فرهنگ دارد » . او این نظر را با جمله « وسیله پیام است » مطرح می کند و آن را عنوان یکی از فصل های کتاب خود قرار می دهد و در آثارش بطور مکرر به آن اشاره دارد .

اصولاٌ تلویزیون از نظر مک لوهان ، رسانه ای است که با شخصیت های جدی ، رفتاری نادرست دارد . مک لوهان می گوید : « تلویزیون رسانه ای است که کمتر می تواند به شرح مفصل رویدادها بپردازد ، از این رو توجه و مشارکت بیشتر تماشاگران را می طلبد . بنابر این در این رسانه برنامه هایی موفقند که بتوانند ذهنیت تماشاگران را تکمیل کنند » . او می گوید : « تصاویر تلویزیونی به خاطر داشتن روند مشارکت جویی عمیق تماشاگران و دخالت ژرف روانی آنان سبب می شود که آنها توجه بیش از حدی به هنر خود بازیگر نشان دهند » .

مک لوهان همچنین می گوید : « تلویزیون یک وسیله ارتباطی سرد است که اگر در زمان هیتلر بطور گسترده ای وجود داشت ، باعث می شد که این دیکتاتور بزرگ به سرعت افول کند و اگر تلویزیون پیش از او پا گرفته بود ، چه بسا اصلاٌ موجودی بنام هیتلر ظهور نمی کرد » . ؟؟

البته به بسیاری از نظرات وی ایرادهایی وارد است . از جمله نظریه فوق که مجال این بحث نیست .

او معتقد است ، حضور وسایل الکترونیکی به ویژه تلویزیون و دستگاه های پیچیده محاسبه گر ، سرانجام همه چیز را تغییر می دهند و دگرگون می کنند . مک لوهان در میان وسایل الکترونیکی برای تلویزیون نقش بسیاری قائل است . او معتقد است که این وسیله ضمن آنکه همه مزایای وسایل دیگر را در بر دارد ، با افزودن بیان تصویر به آنها، قدرت نفوذ فوق العاده ای بدست آورده است . او بر این باور بود که تلویزیون قادر است نه تنها در یک کشور ، بلکه در سراسر یک منطقه جوی احساس برانگیز پدید آورد .

مک لوهان ضمن تشریح اوضاع و احوال جهان آینده ، به مسایل جوانان نیز اشاره دارد . او یاد آور می شود که گرایش موجود در جهت نقش های زن و مرد در حوزه های مربوط به مد اجتماعی ، همچنان ادامه خواهد داشت.

[1]  مرکز تحقیقات و مطالعات و سنجش برنامه ای صدا و سیما . نظر سنجی از مردم مشهد در مورد تماشای تلویزیون .

[2] تلویزیون و دکترین های آن در غرب – ن . س . بیرکوف

[3] تلویزیون و دکترین های آن در غرب . ن . س بیرکوف

[4]  گزارش سالانه سازمان رادیو تلویزیون ملی ایران . 1353 .

[5]  قدرت تلویزیون . ژان کازنو .

[6] قدرت تلویزیون . ژان کازنو .

[7] تلویزیون و دکترین های آن در غرب . ن . س بیرکوف